گفتار بزرگان
ارسالي بنفشه ميترا ارسالي بنفشه ميترا



چاناکیا:

بخشایش، نیروی ضعفا و زینت نیرومندان است.
***

گوته

عاقل‌ترين فرد كسي است كه قدر زمان را مي‌داند
***

كتاب: پيام‌هاي زندگي

قضاوت كنيد، همانگونه كه مي‌خواهيد در مورد شما قضاوت كنند
احترام بگذاريد، همانگونه كه مي‌خواهيد به شما احترام بگذارند
عشق بورزيد، همانگونه كه مي‌خواهيد به شما عشق بورزند
ببخشيد، همانگونه كه مي‌خواهيد شما را ببخشند اعتماد كنيد، همانگونه كه مي‌خواهيد به شما اعتماد كنند

خوبي كنيد، همانگونه كه مي‌خواهيد به شما خوبي كنند

*** ساراها: نوشته‌‌هاي بودايي


در گردش‌هايم از پرستشگاه‌هاي زيادي ديدن كرده‌ام اما پرستشكده‌اي نيافتم كه چون بدن خودم فرخنده حال باشد

***

سوامي برهماناندا
دنيا چنان ساخته شده كه اگر از شادكامي‌هايش بهره بريد،
بايست رنج‌هايش را هم تاب آوريد.
خوشتان بيايد يا نيايد،

نمي‌توانيد از اين دو يكي را بي‌ديگري داشته باشيد
***
دبي فورد (كتاب: نيمه تاريك وجود)


اگر عظمتي مشاهده مي‌كنيد، درواقع عظمت خودتان را مي‌بينيد چشمانتان را ببنديد و به اين نكته بينديشيد. اگر عظمت فرد ديگري را تحسين مي‌كنيد، آنچه مي‌بينيد عظمت خودتان است
اگر شما اين ويژگي را نداشتيد جذب آن نمي‌شديد .
هركس مردم را به گونه‌اي متفاوت مي‌بيند، زيرا هركس ويژگي‌هاي خود را به آنها فرا مي‌افكند وظيفه ما اينست كه آنچه را در ديگران الهام‌بخش خود مي‌بينم، شناسايي كنيم و آنگاه ويژگي‌هايي را كه از خود دور كرده‌ايم باز پس بگيريم
***
جبران خليل جبران
توان زندگي، به چگونگي نگريستن ما به زندگي بسته است


*** اشو
اگر هر نسلي با عشق و احترام نسبت به كودكان رفتار كند، به آنها آزادي بدهد تا رشد كنند، همه جفنگيات مربوط به شكاف نسل‌‌ها محو خواهد
شد اگر شما به فرزندانتان احترام بگذاريد و با آنها رفيق باشيد، امكان ندارد شكاف بين نسلي ايجاد شود

*** اي.هابارد (كتاب: پيام‌هاي زندگي)
شكست، تنها زماني رخ مي‌دهد كه تلاشي در كار نباشد

***
بريها دارانياكا اوپانيشاد همان آرزوي ژرفي هستيد كه شما را به پيش مي‌راند

آرزويتان هرگونه كه باشد، اراده‌تان همانگونه است اراده‌تان هرگونه كه باشد، كردارتان همانگونه است
كردارتان هرگونه كه باشد، تقديرتان همانگونه است
فروغ فرخزاد»:
دلم گرفته است، دلم گرفته است
به ايوان مي‌روم و انگشتانم را

بر پوست كشيده شب مي‌كشم
چراغ‌هاي رابطه تار بكند، چراغ‌هاي رابطه تار بكند
كسي مرا به آفتاب معرفي نخواهد كرد كسي مرا به ميهماني گنجشك‌‌ها نخواهد برد
پرواز را به خاطر بسپار
پرنده مردني است » .

«شهريار قنبري»:

و همين بس كه مرا
وسوسه كردي باشم
دست كم در يادت
«لئونارد كوهن»:
مي‌خواهم بميرم
چرا كه تو براي من نمرده‌اي و هنوز جهان عاشق توست

ديگر ترانه‌اي نمي‌سرايم تا زمزمه‌اش كني براي‌ات مي‌نويسم، بگذار صدايي باشم بين صدها صدا
آنگونه كه در خواب، هياهوي شهر را مي‌شنوي

«شفيعي كدكني»
كلماتم را در جوي سحر مي‌شويم

لحظه‌هايم را در روشني باران‌‌ها
تا براي تو شعري بسرايم روشن
تا كه بي‌دغدغه بي‌ابهام
سخنانم را در حضور باد

اين سالك دشت و هامون
با تو بي‌پرده بگويم
كه تو را
دوست مي‌دارم تا مرز جنون
«سهراب سپهري»:

چيزها ديدم در روي زمين
كودكي ديدم ماه را بو مي‌كرد
قفسي بي‌در ديدم كه در آن روشني پر پر مي‌زد

نردباني كه از آن، عشق مي‌رفت به بام ملكوت
من زني را ديدم نور در هاون مي‌كوبيد
ظهر در سفره آنان نان بود، سبزي بود، دوري شبنم بود كاسه داغ محبت بود .

May 29th, 2005


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
علمي و معلوماتي